۲۷/۰۶/۱۴۰۳ گفتگو با کارشناسان روابط بین الملل, گفتگوی اختصاصی
دیوید دیویدیان در سال 2015 به دانشگاه آمریکایی ارمنستان پیوست. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی هسته ای از دانشگاه ماساچوست دریافت نمود و در نیروگاه هسته ای کنتیکت یانکی به عنوان مهندس راکتور کار کرد. او به تحصیل در رشته مهندسی سیستم و کنترل سیستم در دانشگاه ماساچوست ادامه داد. پس از آن، دیوید دیویدیان در سال 1992 برای وزیر ارتباطات ارمنستان کار کرد و برنامه زیرساخت اطلاعاتی ارمنستان را ارائه نمود. دو سال بعد، او برنامه مشابهی را برای آرتساخ معرفی کرد. او یازده سال در شرکت سان مایکروسیستمز به عنوان مهندس برنامه های کاربردی میدانی و سپس به عنوان مهندس ارشد در بخش تحلیل هوش فنی فعالیت نمود. از سال 2006 تا سال 2011، وی به عنوان تحلیلگر هوش فنی در شرکت آی بی ام فدرال و به عنوان معمار سیستم این شرکت برای نیروی هوایی ایالات متحده کار کرد. آقای دیویدیان به همراه خانواده اش در سال 2014 به ارمنستان نقل مکان کرده است.
گفتگوی اختصاصی آوا دیپلماتیک با آقای دیوید دیودیان، استاد دانشگاه آمریکایی ارمنستان
کدام عواملی تاریخی به شکلگیری مناقشه قرهباغ کمک کردهاند؟
سیر تحولی منطقه قره باغ کوهستانی به عنوان منطقه مورد مناقشه را می توان در عهدنامه گلستان در سال 1813 جستجو کرد که پایانی بر نخستین جنگ ایران و روسیه بود.
به دنبال این معاهده، ایران سرزمین هایی را به روسیه واگذار کرد که اکنون شامل بخشی از داغستان روسیه امروزی، شرق گرجستان، بیشتر خاک آذربایجان، و شمال ارمنستان می شود.
جنگ دوم ایران و روسیه با عهدنامه ترکمنچای در سال 1828 به اوج خود رسید که منجر به سلطه روسیه بر قفقاز شد. این معاهده باعث شد تا روسیه کنترل ایروان، نخجوان، و خانات تالش شامل قره باغ کوهستانی را در دست بگیرد.
خسارت وارده به ایران بسیار قابل توجه بود چرا که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جنبش های پان ناسیونالیستی یا ملی گرایانه ای نظیر پان ژرمنیک، پان اسلاویک، و پان ترکیک نفوذ قابل توجهی پیدا کردند.
نویسندگان آذربایجانی نظیر علی بیگ حسین زاده بعد از همکاری با ضیاء گوک آلپ، بنیانگذار تورانیسم، کسی که مدت ها قبل از انقلاب ترکان جوان در قسطنطنیه ایده یک حاکمیت پان ترکیک را ترویج می کرد، به باکو بازگشتند و همینطور در اوایل قرن بیستم، رهبران آذربایجانی در قفقاز به بهای از دست رفتن نفوذ ایران، از آرمان های فرهنگی و سیاسی ترکی حمایت کردند.
در اواخر جنگ جهانی اول، ارتش اسلام قفقاز عثمانی به رهبری نوری پاشا برادر کوچکتر انور پاشا، نقش مهمی در شکل گیری چشم انداز سیاسی منطقه ایفا کرد. با اقدامات ارتش مبنی بر تغییر مرزهای جمعیتی و سیاسی به ویژه در مناطق شرقی ارمنستان و با حذف قومیت های غیر مسلمان و غیر آذربایجانی زبان، و با پیشروی نوری پاشا به سمت باکو، مناطق بزرگ بهم پیوسته سکونت گاه های آذربایجانی ها پدید آمد و آذربایجان به شکل امروزی تشکیل شد.
منطقه قره باغ کوهستانی با بیش از 90 درصد جمعیت ارمنی، زمانی که ارمنستان، آذربایجان و گرجستان در اواخر ماه می 1918 استقلال خود را اعلام کردند، به محل مناقشه تبدیل شد. قره باغ کوهستانی، با اکثریت قابل توجه ارمنی، عملا بخشی از جمهوری تازه اعلام شده ارمنستان بود ولی همچون نخجوان که نزدیک به پنجاه درصد جمعیت ارمنی داشت، با فشار شدید نفوذ ترکیه مواجه شد.
پس از مداخله ارتش سرخ در اواخر سال 1920، هر سه جمهوری قفقاز به اتحاد جماهیر شوروی ملحق شدند.
در سال 1923، قره باغ کوهستانی و نخجوان تحت حاکمیت آذربایجان شوروی قرار گرفتند. پیش از آن، بریتانیایی ها به ازای ادامه حضور نیروهای خود در آذربایجان با هدف تاثیر گذاری بر نفت کاسپین، از کنترل آذربایجان بر قره باغ کوهستانی حمایت کرده بودند. آتاتورک که به دنبال تحکیم نفوذ ترکیه بود، از تسلط آذربایجان بر مناطق ارمنی نشین استقبال کرد. شوروی که نیاز به مشروعیت داشت، علیرغم سرکوب وحشیانه ارامنه همچون قتل عام نیمی از جمعیت ارمنی شوشی در ماه مارس 1920، به خواسته های آتاتورک پاسخ مثبت داد.
در طول دوران اتحاد جماهیر شوروی، ارامنه به کرات درخواست کردند که قره باغ کوهستانی به ارمنستان شوروی منتقل شود اما آن درخواست ها بی حاصل بود. جمعیت ارامنه نخجوان تا سال 1991 تنها به پنج درصد تقلیل یافت.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارامنه در سراسر آذربایجان و به ویژه در قره باغ کوهستانی با آزار و کشتار همگانی و تخلیه اجباری جمعیت مواجه شدند. تنها در باکو، نزدیک به ۲۵۰ هزار ارمنی با خشونت از شهر رانده شدند.
آذربایجان در جریان جنگ اول قره باغ کوهستانی (1988-1994) کنترل خود را بر قره باغ کوهستانی و چندین منطقه اطراف آن را از دست داد. این وضعیت تا سپتامبر سال 2020 یعنی زمانی که آذربایجان حمله نهایی برای باز پس گیری قره باغ کوهستانی را آغاز کرد، ادامه داشت.
در سال 1994، ارمنستان می بایست معاهده صلحی را با آذربایجان منعقد می کرد. متاسفانه دیپلماسی، این کشور در مراحل ابتدایی خود بود و یارای مقابله با فشار روسیه برای توقف درگیری و جلوگیری از تهدیدات ترکیه علیه ارمنستان را نداشت.
نقش بازیگران بینالمللی، به ویژه روسیه و ترکیه را در این مناقشه چگونه ارزیابی می کنید؟
منافع بین المللی متعددی در صحنه مناقشه ارمنستان و آذربایجان وجود دارد. سیاست های روسیه پس از انتخاب نیکول پاشینیان در سال 2018 تغییر کرد. البته این امر شاید تعجب آور نباشد چرا که شواهدی وجود دارد حاکی از این که انتخاب پاشینیان ممکن است یک انقلاب رنگی ملایم بوده باشد. انقلاب رنگی مستلزم نفوذ پنهان غرب است.
اظهارات پاشینیان حداقل بر خلاف دو رهبر قبلی ارمنستان یعنی کوچاریان و سارگسیان، رگه های ضد روسی داشت. این تمایل ضد روسی تنها می توانست در سطح ظاهر شود چرا که در دو دهه اخیر عناصر حیاتی زیرساخت های ارمنستان توسط روسیه چوب حراج خورده بود و به وسیله آنها اداره می شد.
همانطور که جنگ قره باغ در سال 2020 نشان داد، منافع روسیه با تقریبا عدم حمایت از شریک خود در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) و این ادعا که جنگ در خاک آذربایجان بود، به سمت این کشور تغییر جهت داد.
در دوران پس از جنگ، آذربایجان بیش از دویست کیلومتر مربع از اراضی در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده ارمنستان را اشغال کرد و سازمان پیمان امنیت جمعی هم هیچ راه حلی برای این اشغال ارائه نکرد.
نیروهای حافظ صلح روسیه که قرار بود از ارامنه خلع سلاح شده باقیمانده در قره باغ کوهستانی پس از جنگ محافظت کنند، به همان اندازه ناکارآمد بودند و در نتیجه 120 هزار ارمنی در حضور این نیروهای صلح که عملا نظاره گر بودند، مجبور به فرار از قره باغ کوهستانی شدند.
از این منظر، مقامات ارمنستان می توانند روسیه را به خاطر از دست دادن چندین هزار سرباز ارمنی و واگذاری کامل قره باغ کوهستانی به آذربایجان، شماتت کنند. چند روز قبل از ورود روسیه به اوکراین، آذربایجان توافقنامههای استراتژیک با روسیه امضا کرد. در مقایسه با آذربایجان، ارمنستان برای روسیه به یک بار اضافی تبدیل شده بود.
تمایل ضد ارمنی ترکیه، نشئت گرفته از عواقب نسل کشی حداقل یک و نیم میلیون نفر ارمنی در طول جنگ جهانی اول است که به تمدن ارمنی در آناتولی شرقی پایان داد. جمهوری ترکیه نه تنها ارمنستان را از نظر وجودی تهدید کرده است، بلکه عامل مهمی در پیروزی آذربایجان در جنگ سال 2020 و فتح قره باغ کوهستانی بود.
با توجه به بهبود سریع روابط بین آنکارا و مسکو، تلاقی منافع، با پیوند به آذربایجان و ارزان فروختن ارمنستان شکل گرفت. با عنایت به این نکته که سربازان روسی از مرزهای غربی و جنوبی ارمنستان، فرودگاهی در ایروان، و یک پایگاه روسی بزرگ در دومین شهر ارمنستان یعنی گیومری محافظت می کردند، به نظر می رسد که حداقل در دهه گذشته، ارمنستان در یک دینامیک بین المللی منجمد قرار گرفته بود.
اسرائیل برای بیش از یک دهه، میلیاردها دلار تجهیزات نظامی پیشرفته در اختیار آذربایجان قرار داده است و به ازای آن، بیش از چهل درصد از نفت خام مورد نیاز خود را از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیحان تأمین میکند.
روزنامه نگاران مستقر در اسرائیل و همچنین اعضای پارلمان اسرائیل، روابط حامی آذربایجان و ضد ارمنی را پیش می رانند و تسلیحات اسرائیلی به همراه تجهیزات پیشرفته نظامی ترکیه شکست ارمنستان در قره باغ کوهستانی را رقم زد.
در این میان گرجستان از قدرت سیاسی کافی برای اجرای یک سیاست خارجی کاملاً مستقل برخوردار نیست. سیاست خارجی این کشور تحت تأثیر شدید باکو و آنکارا قرار دارد و اسرائیل و ترکیه برای ترابری نظامی و تامین تجهیزات آذربایجان در جنگ سال 2020، از حریم هوایی گرجستان استفاده کردند.
ایران تنها کشور همسایه بود که اعلام کرد جنگ سال 2020 قره باغ باید بدون جانب داری و اطمینان از عدم مداخله ایرانیان جدایی طلب آذربایجانی زبان در مرز شمال غربی ایران پایان یابد. البته ادعاهایی مبنی بر ورود تسلیحات به ارمنستان از طریق ایران مطرح شده بود اما به نظر می رسد این ادعاها بی اساس باشد.
سیاست ایران در قبال مسئله قرهباغ چگونه بر روابط با ارمنستان و آذربایجان تأثیرگذار بوده است؟
با توجه به اینکه منطقه قره باغ کوهستانی در داخل مرزهای بین المللی پذیرفته شده آذربایجان است، تهران پیروزی باکو را به آنها تبریک گفت. با این حال، ایران از دهه 1990، از طرفین خواسته است که به یک راه حل صلح آمیز دست یابند.
به هر حال، به عنوان بخشی از توافق آتش بس، پذیرفته شد که مکانیسم های حمل و نقل در منطقه وسیع تری به ویژه بین نخجوان و سرزمین اصلی آذربایجان ایجاد شود و مرزبانان روسی این کریدور حمل و نقل را مدیریت خواهند کرد.
آذربایجان این کریدور را که قرار بود توسط خودش یا در بهترین حالت توسط نیابتی های روسیه از آن محافظت شود، خارج از حاکمیت ارمنستان تفسیر کرد درحالی که که این کریدور عملا مرز ایران با ارمنستان را تحت کنترل آنها قرار می داد.
ارمنستان آمادگی خود را برای فراهم کردن مسیرهایی بین سرزمین اصلی آذربایجان و نخجوان اعلام کرده، اما تأکید دارد که این مسیرها همچنان بخشی از حاکمیت ارمنستان باقی بمانند. همانطور که ایران از مرزهای رسمی آذربایجان حمایت کرد، از حاکمیت مرزهای ارمنستان نیز حمایت می کند.
ایران به صراحت بیان کرده که هر گونه تغییر در وضعیت مرزی برایش غیر قابل قبول خواهد بود. با این حال باکو بارها جنوب ارمنستان و حتی پایتخت ایروان را مدعی شده که بخشی از آذربایجان بزرگ است و گاها فراخوان هایی مبنی بر اتحاد جمهوری آذربایجان با استان های آذربایجان شرقی و غربی ایران مطرح شده است. چنین جنبش های سیاسی ای توسط قدرتهایی که به تجزیه ایران علاقهمند هستند، تقویت شدهاند.
در نتیجه، در چندین نوبت و به ویژه بعد از جنگ قره باغ در سال 2020، رزمایش ها و تجمعات نظامی گسترده ای در مرز ایران با آذربایجان شکل گرفته است.
روابط خوب ارمنستان با ایران برای امنیت آن کشور حیاتی است، به طوری که وقتی ایالات متحده از ارمنستان خواست روابط خود با ایران را کاهش دهد، ارمنستان قاطعانه امتناع کرد.
رسانه های ضد ارمنی همواره روابط بین ارمنستان و ایران را به طور بالقوه مخرب به تصویر می کشند و سیاست خارجی حمایتی ایران از ارمنستان را در حالی که حداقل به طور آشکار به همان اندازه، روابط ایران با آذربایجان خوب است، نادیده می گیرند.
البته این طور به نظر می رسد که اسرائیل به طور پنهانی پایگاه هایی در آذربایجان دارد که از ایران جاسوسی می کند و می تواند برای فعالیت علیه ایران از آنها استفاده کند. وجود چنین پایگاه هایی در سال 2012 زمانی که دیپلمات ها و مقامات اطلاعاتی و نظامی ایالات متحده ادعا کردند که آذربایجان اجازه دسترسی به پایگاه های هوایی خود به ویژه پایگاه هوایی نظامی سیتالچای شوروی سابق در شمال باکو را به اسرائیل اعطا کرده است، مورد توجه قرار گرفت.
نشانه هایی وجود دارد که ایستگاه های مانیتورینگ اسرائیل در مناطقی که تا قبل از جنگ سال 2020 قره باغ رسما تحت کنترل ارمنستان بود، ساخته شده است. ایران از وجود چنین تاسیساتی که می تواند تاثیر منفی بر روابط ایران و آذربایجان بگذارد آگاه است حتی اگر روابط با آذربایجان آشکارا برادرانه توصیف شود. البته پیشنهاد آذربایجان برای پیوستن به گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) با ایجاد یک کریدور شمال-جنوب از طریق ایران به روسیه، می تواند روابط ایران با آذربایجان را تثبیت کند.
تا چه انداره ترکیه به حمایت نظامی از آذربایجان همانند سال های قبل ادامه می دهد؟ چه چشم اندازی در همکاری های نظامی میان دو کشور متصور هستید؟
در سال 2010، آذربایجان و ترکیه یک توافقنامه راهبردی به امضا رساندند که بر اساس آن در صورت حمله نظامی یا تجاوز علیه هر یک از دو کشور، می بایست از همدیگر حمایت کنند. اجرای این توافق در آغاز جنگ سال 2020 قره باغ به اوج خود رسید. ستاد کل ارتش آذربایجان از پرسنل با گرایش شوروی پاکسازی شد و مستشاران ترک جای آنها را گرفتند. معاون اول وزیر دفاع آذربایجان و رئیس ستاد کل ژنرال نجم الدین صادق اف به خیانت و همکاری با سرویس اطلاعات نظامی روسیه متهم شدند. صادق اف مخالف تسلط ترکیه بر رهبری نیروهای مسلح آذربایجان بود. در اواسط سال 2021، در شوشا (اکنون متعلق به آذربایجان) اردوغان و علی اف روسای جمهور ترکیه و آذربایجان، بیانیه شوشا را با هدف افزایش همکاری های نظامی از جمله ساخت کارخانه های تولید پهپاد نظامی ترکیه در آذربایجان، امضا کردند.
شعار “دو دولت، یک ملت” تقریبا تبدیل به “دو دولت، یک ارتش” شد. این توافق بخش های سیاسی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی، آموزشی، ورزشی و امنیت انرژی را نیز در بر می گرفت و اردوغان تلویحا به گشایش پایگاه نظامی در آذربایجان اشاره کرد.
در ماه مارس سال جاری، ینس استولتنبرگ دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) اذعان داشت که روابط نزدیک نظامی آذربایجان با ترکیه عضو ناتو به پیروزی این کشور در جنگ قره باغ کوهستانی سال 2020 کمک کرد.
چه عواملی را در پیروزی های اخیر نظامی جمهوری آذربایجان موثر می دانید؟
مجموعه ای از عوامل پیچیده وجود دارد که به موفقیت ارتش آذربایجان در تصرف قره باغ کوهستانی کمک کرده است. در دهه 1990، زمانی که ارامنه تسلط قاطعانه ای بر قره باغ کوهستانی و مناطق اطراف آن داشتند، ناکامی در تامین و برقراری صلح، به دلایل ثانویه بسیاری، از جمله فرهنگ راهبردی ارامنه، به دو چیز منجر شد.
اول، احساس خود خشنودی از تامین امنیت نظامی قره باغ کوهستانی که مانع از تلاش برای تامین امنیت دیپلماتیک این منطقه، بدون توجه به فشار روسیه برای حفظ این وضعیت در قالب یک نبرد منجمد، شد.
دوم، این چند دهه تاخیر به آذربایجان اجازه داد تا از درآمد نفتی خود برای خرید تسلیحات پیشرفته از اسرائیل و ترکیه استفاده کند. این مورد دوم، در آگاهی از موقعیت موجود، عاملی تعیین کننده بود. اگر چه هر دو طرف در این جنگ حدودا پنج هزار سرباز از دست داند اما آذربایجان به عنوان پیروز این جنگ ظاهر شد.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که هیچ یک از طرفین تلاش جدی برای حمله به زیرساخت های دیگری نکردند. این نکته مهمی است زیرا باعث شد صحنه نبرد در قره باغ کوهستانی و مناطق اطراف آن متمرکز باقی بماند.
البته مهمترین عامل، انتخاب نیکول پاشینیان بود. همانطور که پیشتر اشاره شد، به قدرت رسیدن پاشینیان و اقدامات بعدی او ویژگیهای یک انقلاب رنگی سبک یا بیکفایتی آشکار را داشت.
این فرضیه ها مبتنی بر مجموعه ای از اقدمات بعدی است که ضد روسیه بود؛ به ویژه عدم مشارکت نهایی ارمنستان در سازمان پیمان امنیت جمعی که تحت هدایت کرملین است.
نگرش سیاسی پاشینیان مشابه نگرش اولین رئیس جمهور ارمنستان لوون تر-پتروسیان است که به طور کلی تامین امنیت نظامی (در مقابل رویکرد دیپلماتیک) قره باغ کوهستانی را یک مسئولیت می دانست. تر-پتروسیان همچنین معتقد بود و آشکارا بیان میکرد که اگر دولتی غیرنظامی به نظر برسد و هر گونه ظواهری از اهداف قوی ملی را سرکوب کند، بهعنوان یک تهدید محسوب نمیشود. البته نه تر-پتروسیان و نه پاشینیان هیچ یک دینامیک زمین بازی و واقعیت های آنارشیک روابط بین الملل را درک نکردند. در مورد پاشینیان، اپیزودهای دائمی وحشت عمومی او در سراسر پاییز سال 2020 این را نشان داد.
فرضیه هایی وجود دارد که بیان می کند جنگ دوم قره باغ کوهستانی به عنوان یک شکست مهندسی شده برای ارمنستان طراحی شد. اگر قره باغ کوهستانی به طور یک طرفه تحت سلطه آذربایجان باشد، امکان بقا برای هیچ دولتی در ارمنستان وجود ندارد. با این حال، فرض کنید که در ظاهر ارمنستان بر سر آن جنگیده و شکست خورده است. در این صورت، می توان هر بهانه ای آورد به خصوص اینکه “تقصیر روسیه” بود که چراغ سبز حمله را داد و کمک نظامی یا حداقل کمک دیپلماتیک ارائه نکرد. باز این هم یک فرضیه است.
با این حال باید این موارد را در نظر داشت: از زمان به قدرت رسیدن پاشینیان در سال 2018، او با پنج مدیر سرویس امنیت ملی کار کرده و شش مقام دولتی در شرایط مشکوک جان خود را از دست داده اند.
همچنین، چهار وزیر دفاع مختلف از سال 2018 زیر نظر پاشینیان کار کرده اند. چنین تغییرات مکرری در وزارتخانه های مهم مانع از اجرای یک سیاست منسجم می شود. بسیاری از ارامنه غیر نظامی داوطلب شدند تا به عنوان سرباز در جنگ سال 2020 قره باغ بجنگند ولی به بسیاری اطلاع داده شد که به کمک آنها نیاز نیست.
در اوایل سال 2021، ستاد کل ارتش ارمنستان با اشاره به بلاتکلیفی در طول و پس از جنگ سال 2020 قره باغ، خواستار استعفای پاشینیان شد. پاشینیان در اقدامی تلافی جویانه رئیس ستاد کل ارتش و معاون اول وی را برکنار کرد.
علاوه بر این، او چندین ژنرال رزمی از ارمنستان و قره باغ را برکنار یا دستگیر کرده است. هیچ پاسخگویی عمومی در خصوص دلایل نظامی یا دیپلماتیک چرایی از دست رفتن قره باغ کوهستانی و پراکنده شدن جمعیت آن در ارمنستان و در مناطق بزرگ تر وجود ندارد. سرزنش “خائنان” یا روسیه ممکن است عده ای را در ارمنستان راضی کند اما این بهانه ها ساده انگارانه هستند.
آیا گسترش همکاری نظامی و امنیتی ترکیه و آذربایجان می تواند تاثیری بر جایگاه سیاسی و نظامی ایران در منطقه داشته باشد؟
ایمن سازی مسیر شرق-غرب (غرب در نقش ترکیه عضو ناتو و شرق در نقش تاثیر گذاری در آسیا میانه از طریق آذربایجان) بر پایه تمایل فرصت طلبانه ترک ها، می تواند منجر به انزوا یا حداقل ایجاد اصطکاک بین مسیرهای حمل و نقل اقتصادی شرق-غرب و شمال-جنوب حتی با وجود ارتباط بین آذربایجان و ایران در بریکس شود.
گسترش روابط بین ترکیه و آذربایجان می تواند جبهه ای علیه منافع روسیه در کشورهای ترک زبان آسیای میانه و دسترسی ایران به شمال ایجاد کند.
ترکیه، آذربایجان و هم اینک روسیه از حاکمیت آذربایجان بر کریدور واقف بر جنوب ارمنستان حمایت می کنند که وقیحانه ترین نقض قوانین بین المللی، الحاق اجباری جنوب ارمنستان به آذربایجان خواهد بود. البته ایالات متحده نمی خواهد که روسیه کنترل چنین کریدوری را به دست گیرد.
در نهایت، می توان این طور گمان برد که پروژه پرسود انتقال انرژی شرق به غرب بر جاده اقتصادی شمال به جنوب از ایران و آذربایجان به روسیه، یا از گرجستان به بنادر دریای سیاه برتری یابد. چین سرمایه گذاری هنگفتی کرده و ساخت سیستم مدرن عظیمی را از تفلیس به دریای سیاه تقریبا تکمیل کرده است. همچنین جاده هایی بین آذربایجان و روسیه به سمت شرق تفلیس وجود دارند. باید مشخص شود که اتحادیه اروپا به ویژه پس از اتمام جنگ اوکراین چه مقدار فرصت های ایجاد شده توسط بریکس را خواهد پذیرفت.
تلاش اسرائیل برای کاهش تاثیرگذاری ایران در قفقاز را چگونه ارزیابی می کنید؟
در یک سند دیپلماتیک آمریکا که توسط ویکیلیکس منتشر شده است، علی اف رئیس جمهور آذربایجان می گوید که روابط بین آذربایجان و اسرائیل همچون کوه یخ است که نه دهم آن زیر سطح است.
علاوه بر یکدهم اطلاعات عمومی، از جمله فروش میلیاردها دلار سلاح پیشرفته اسرائیل به آذربایجان و دریافت حدود چهل درصد نفت خام خود توسط اسرائیل از آذربایجان، چه چیز دیگری قابل توجه است؟
اسرائیل به دنبال بهره برداری حداکثری منافع از روابط با آذربایجان است حتی اگر در نهایت هزینه آن به پای آذربایجان نوشته شود. حمایت اسرائیل از اقدامات آذربایجان در قره باغ کوهستانی با هدف تحت تاثیر قرار دادن جمعیت استان های آذربایجان شرقی و غربی ایران است تا هویت آذربایجانی متمایل به باکو را تقویت کرده، جداییطلبی را تشویق نماید و نقش ایران به عنوان میانجی در قفقاز را پیچیدهتر کند.
منافع ایران به طور طبیعی با حمایت از حاکمیت ارمنستان بر مرزهای شناخته شده بین المللی آن همسو خواهد بود که می تواند این تصور را ایجاد کند که ایران ارمنستان را به آذربایجان ترجیح می دهد.
چه عواملی باعث نزدیکی کشور آذربایجان به اسرائیل شده است؟
دیوید بن گوریون استراتژیای به نام دکترین پیرامونی را پایهگذاری کرد که هدف آن ایجاد اتحادهای استراتژیک با کشورهایی در پیرامون کشورهای عربی بود. کشورهایی که به طور مستقیم در درگیری اعراب و اسرائیل دخیل نبودند، اما متحدان حائز اهمیتی بودند که میتوانستند حمایت دیپلماتیک و فرصتهای اقتصادی ایجاد کنند. نمونه های کلاسیک این دکترین شامل ترکیه و ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی می شد.
در حالی که آذربایجان یک دیکتاتوری الیگارشی است، این کشور منابع ارزشمند هیدروکربنی دارد و به تسلیحات پیشرفته نیازمند است. آذربایجان میلیاردها دلار تسلیحات اسرائیلی وارد کرده و تقریبا چهل درصد نفت خام مورد نیاز اسرائیل را تامین می کند. این تامین حتی در شرایطی که اسرائیل به نابودی غزه ادامه می دهد برقرار بوده است. این نفت از ترکیه ای عبور می کند که بر خلاف انتقاد شدید اردوغان از نتانیاهو، صادرات نفت خام به اسرائیل را متوقف نکرده است. این در حالی است که آذربایجان، فلسطین را به عنوان یک کشور به رسمیت نشناخته است اما ارمنستان این کار را کرده است.
اسرائیل بدون شک می تواند نفت خام را از بسیاری از نقاط جهان خریداری کند. با این حال، دسترسی ای که آذربایجان، نسبت به کردستان عراق، برای اسرائیل ایجاد می کند در محیطی به مراتب پایدار تر است.
علاوه بر این، مقالاتی که در اسرائیل نوشته شده است، اغلب آذربایجان را ستایش می کنند؛ به این دلیل که آن کشوری بردبار (با بی توجهی به پاکسازی قومیتی ارامنه) و پناهگاه تاریخی یهودیان است که از لحاظ تاریخی به یهودیان کوهستان اشاره می دارد.
علاوه بر ذکر این واقعیت که چنین مقالاتی عمدتا برای تسکین اسرائیلی هایی نوشته می شود که ممکن است از دریافت بخش قابل توجهی از نفت خام خود از یک کشور عمدتا مسلمان احتیاط کنند.
باید اشاره داشت که اکثر قریب به اتفاق یهودیانی که در آذربایجان زندگی می کردند آنجا را ترک کرده اند. احتمالا تعداد یهودیان در ایران بیشتر از تعداد آنها در آذربایجان است.
به عنوان بخشی از کمپین روابط عمومی حامی آذربایجان از سوی اسرائیل، فراخوان هایی برای اتحاد جمهوری آذربایجان با استان های آذربایجان شرقی و غربی ایران وجود داشته است. این امر آدم را یاد حکومت ملی آذربایجان شوروی در زمان بعد از جنگ جهانی دوم و جمهوری کردی مهاباد در سرزمین های اشغالی ایران می اندازد.
ارائه تسلیحات پیشرفته به آذربایجان و انتشار تبلیغات ملیگرایانه در حالی که همزمان ارمنستان به دلیل داشتن هرگونه روابطی با ایران به شکل منفی نشان داده می شود (اگرچه آذربایجان خود درآمد سرانه تجارت تقریبا یکسانی با ایران دارد) به تقویت تصویر نوظهور آذربایجان کمک می کند که این کشور را به عنوان دولتی قدرتمند که قادر به شکست ارمنیهاست، معرفی میکند. امید می رود که این روانشیسم یا روحیه انتقام گرایی به شمال غرب ایران نیز سرایت کند. این طور نیست که اسرائیل از ارمنستان بدش بیاید، بلکه منافع اسرائیل در جایی است که ارمنستان ممکن است بهطور جانبی قربانی شود.
این اولین بار نیست که اقدامات مشابه منجر به چنین قربانی شدنی می شود. صهیونیست ها به اشکال مختلف با ترویج ملی گرایی ترکی و دور کردن ترک ها از مرکز خلافت اسلامی، تجزیه امپراطوری عثمانی را تسهیل کردند. توماس ادوارد لورنس نیز نسبت به اعراب کار مشابهی انجام داد. نتیجه ثانویه این امر، نسل کشی ارامنه توسط ترکیه و ظهور یک پان ترکیسم خشن بود. بقایای این تلاش ها در شوشا در سال 2021 و نیز در اجلاس سران سازمان کشورهای ترک در جولای سال جاری در شوشا مشهود بود.
آیا جمهوری آذربایجان توانسته در روابط با ایران و اسرائیل یک توازن منطقی را به وجود بیاورد؟
پاسخ به این سوال سخت است چون روابط آذربایجان با ایران احتمالا مناقشه برانگیز است، در حالی که روابط این کشور با اسرائیل فرصت طلبانه به نظر می رسد.
تا قبل از اینکه روابط دو کشور واقعا تیره و تار شود، ایران چند بار باید نیروها و تسلیحات خود را در مرز آذربایجان جمع کند؟ با فرض سناریو نظامی احتمالی بین ایران و اسرائیل، هم ترکیه و هم آذربایجان ممکن است برای ضمیمه کردن استان های آذربایجان شرقی و غربی ایران و سراسر جنوب ارمنستان تلاش کنند. علاوه بر این، همین پارسال بود که آذربایجان احساس کرد که باید اولین سفیر خود را به اسرائیل بفرستد. این موارد بیانگر یک رابطه عمومی باز یا متوازن نیست.
ایران چگونه میتواند به عنوان یک بازیگر مؤثر در حل بحرانهای داخلی ارمنستان نقش ایفا کند؟
ایرانی ها و ارامنه از دیرباز در مجاورت هم بوده اند. آخرین باری که بین دو کشور جنگ بود به پانزده قرن پیش باز می گردد. متأسفانه، ارمنستان سابقه محدودی در دیپلماسی نهادینه شده دارد، چرا که حدود هفتصد سال پیش استقلال خود را از دست داد ولی در مورد ایران این طور نیست.
به جای تنها اظهار نظر عمومی کردن درباره منافع مشترک، حتی آن دست از منافعی که برای ایران حاشیه ای هستند، رایزنی و همفکری نزدیک تر در سطح دیپلماتیک می تواند به ارمنستان کمک کند تا تصمیمات آگاهانه تری بر اساس دیپلماسی کارشناسانه و امور نظامی بگیرد و نیاز نیست این امر علنی باشد. آذربایجان هر روز این کار را با کارشناسان ترک انجام می دهد.
ایران چگونه میتواند به افزایش امنیت و ثبات در قفقاز کمک کند؟
ایران باید یک میانجی بی طرف باقی بماند.
حضرتعالی در مطلبی به این نکته اشاره کردید که یهودیان سابق آذربایجانی که چندین دهه قبل به اسرائیل مهاجرت کرده بودند تلاش کردند در ساخت کریدوری که جمهوری آذربایجان را به نخجوان وصل می کند مشارکت داشته باشند. آیا اطلاعاتی دقیق تری در این مورد دارید؟
با بررسی آن مقالات، آنچه ممکن است یهودیان آذربایجانی به نظر برسند، در واقع اسرائیلی ها هستند. در رسانه های انگلیسی زبان اسرائیل، نویسندگان انگشت شماری وجود دارند که از آذربایجان توسعه طلب حمایت می کنند و پیشنهاداتی ارائه می دهند که نه به نفع ارمنستان است و نه ایران؛ از جمله پیشنهادی نظیر کریدور فرا سرزمینی در سراسر جنوب ارمنستان. چنین پروژه ای به سرعت از سمت جنوب تضعیف خواهد شد چون حتی اگر این پروژه در شمال مرز ارمنستان و ایران اجرا شود، عملا ایران را از ارمنستان جدا خواهد کرد.
به تازگی نیروهای حافظ صلح روسیه، فرودگاه زوارتنوتس ایروان را پس از ۳۲ سال ترک کردند و بازرسی و حفاظت از مرز هوایی به طرف ارمنی واگذار شد. آیا ادامه این روند به کاهش نفوذ روسیه در ارمنستان منجر خواهد شد؟
جایگزینی گاردهای روسی در فرودگاه زوارتنوتس ایروان یک اقدام نمادین است. بسیاری از این نگهبانان سال ها است که با خانواده خود در ارمنستان هستند و گزارش شده که بعضی از آنها وظیفه حراست از مرز ترکیه و ارمنستان را بر عهده خواهند گرفت. ممکن است اقدامات بیشتری برای کاهش نفوذ روسیه در ارمنستان انجام شود. یکی از این اقدامات جایگزینی گاز روسیه با گاز ایران است.
تا چه اندازه تمرکز روسیه بر جنگ با اوکراین در شرق اروپا منجر به پر رنگ تر شدن حضور ناتو در کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان (قفقاز جنوبی) شده است؟
در اینجا فرض بر این است که تمرکز روسیه به واسطه رویدادهای اوکراین منحرف شده و ناتو اجازه نفوذ بیشتر در قفقاز جنوبی را پیدا کرده است. با این وجود، من معتقد نیستم که جنگ در اوکراین روسیه را آن قدری درگیر کرده باشد که توجه کافی به اتفاقات در قفقاز جنوبی نداشته باشد.
به عنوان مثال، ورود گسترده سرمایهگذاری چینی به گرجستان باعث شد که تمرکز گرجستان از شعار پیشین خود مبنی بر عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا به هر قیمتی، تغییر کند. دیپلمات ها از این موضوع به عنوان دور شدن از غرب یاد کردند و به آن رنگ و بویی حاکی از طرفداری روسیه دادند. غرب برای مقابله با این ابتکار گرجستان-چین خیلی دیر به خود آمد. همان طور که پیشتر اشاره شد، آنکارا و باکو هر دو تاثیر زیادی بر سیاست خارجی گرجستان دارند.
با توجه به برگزاری انتخابات پارلمانی گرجستان که برای اکتبر امسال برنامه ریزی شده و تمایل به انقلاب های رنگی، جای تعجب نخواهد بود که اگر انقلابی دومی را در گرجستان ببینیم.
وجود سربازان و مستشاران ترکیه در آذربایجان واضح و مبرهن است. با این حال، آذربایجان نیز برای عضویت در بریکس درخواست داده و توافقنامه ای راهبردی را با روسیه امضا کرده است که احتمالا بیش از هر چیز حضور صوری ترکیه در آذربایجان را محدود می کند. جالب توجه است که بدانید در ماه آگوست، اسرائیل به تمام سربازان خارج از وظیفه خود در آذربایجان و گرجستان، دستور داد که فوراً به دلیل نگرانیهای امنیتی به اسرائیل بازگردند.
ارمنستان بر خلاف گرجستان هیچ ارتباطی با ناتو ندارد. در طول سال گذشته، گروه های کوچکی از سربازان آمریکایی برای آموزش محدود نیروهای حافظ صلح ارمنستان، در این کشور حضور داشتند. همینطور در اواسط ماه جولای یعنی از پانزدهم تا بیست و چهارم این ماه، ایالات متحده و ارمنستان رزمایش نظامی مشترکی موسوم به شریک عقاب 2024 (Eagle Partner 2024) برگزار کردند. هیچ نشانه ای دال بر حضور نظامی دائمی ایالات متحده در ارمنستان فراتر از این رزمایش خاص وجود ندارد. با این وجود، یک نماینده نظامی ایالات متحده به عنوان مشاور در وزارت دفاع ارمنستان خدمت خواهد کرد و اصلاحات و همکاری های دفاعی را هدایت خواهد نمود.
هرگونه حضور ناتو در گرجستان، به جهت به حداقل رساندن فعالیت های آن، با اعمال فشار همراه خواهد شد، و هر گونه حضور ناتو در آذربایجان در قالب ترکیه خواهد بود. همه این تحولات از نزدیک توسط روسیه رصد می شود.
تا چه اندازه فرانسه به شریک کلیدی ارمنستان در زمینه دفاعی تبدیل شده است؟
گمانهزنیهایی وجود داشته است که پس از آنکه به فرانسه گفته شد بسیاری از مستعمرات آفریقایی خود را ترک کند، به دنبال مناطق جدیدی برای نفوذ، مانند ارمنستان، بود. امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، یک گلوبالیست ضد روسیه است و احساسات ضد روسی در ارمنستان را درک کرده و از آن بهرهبرداری کرد. آذربایجان هم به این پیشبرد تسلیحاتی فرانسه و انتصاب یک وابسته نظامی در سفارت خود در ارمنستان واکنش شدیدی نشان داد و فرانسه آذربایجان را به مداخله در امور سیاسی کالدونیای جدید که یک قلمرو فرا دریایی فرانسه در اقیانوس آرام است، متهم نمود.
یک ارتش نمی تواند به سادگی از تولید کنندگان مختلف برای خود سلاح اضافه کند و انتظار داشته باشد که این سلاح ها به طور یکپارچه و هماهنگ عمل کنند. ارمنستان تسلیحات هندی نیز خریداری کرده و هنوز ذخیره ای از تسلیحات روسی دارد.
از آنجایی که سیاست های نظامی ارمنستان عمومی نیست، ممکن است کسی این طور نتیجه گیری کند که ارمنستان علاقه مند به دوری از تسلیحات سنتی روسیه-شوروی است. مشخص نیست که آیا فرانسه یک شریک دفاعی بلند مدت خواهد بود یا این ارتباط تا زمانی که کسی جانشین مکرون شود ادامه خواهد داشت. هم اکنون ماکرون تحت فشار از سوی عناصر محافظهکار در دولت تازه انتخاب شده قرار دارد.
ترکیه و ارمنستان مذاکرات خود را برای عادی سازی روابط در ژانویه ۲۰۲۲ آغاز کردند که اولین دور آن با میانجیگری روسیه در شهر مسکو انجام شد. آیا در دوران آقای اردوغان و آقای پاشینیان شاهد عادیسازی روابط بین دو کشور و بازگشایی مرزهای دو کشور خواهیم بود؟
ترکیه می توانست در هر زمانی مرز خود را با ارمنستان باز کند. با این حال و با این امید که از ارمنستان در فرآیند صلح با آذربایجان امتیازات بیشتری بگیرد، بازگشایی مرز را به تعویق می اندازد. به نظر می رسد که نقش اردوغان و علی اف در به تاخیر انداختن هر گونه معامله ای با ارمنستان تا زمان مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تا اندازه کمتری مشخص شدن نتیجه جنگ اوکراین مشخص است. مهمتر از آن، تحولات بین ایران و اسرائیل است که می تواند وضعیت کل منطقه را قبل از انتخابات آمریکا در ماه نوامبر تغییر دهد.
آیا نیکول پاشینیان تا قبل از انتخابات سال 2026 خواهد توانست با آذربایجان به صلح برسد و موقعیت سیاسی خود را تثبیت کند؟
این سوال در ادامه سوال قبل است. پاشینیان چندان محبوب نیست. متاسفانه در ارمنستان، بهترین ها و باهوش ترین ها در سه دهه گذشته از سمت های رهبری به حاشیه رانده شده اند. اکثر کشورها، حتی دیکتاتوری ها، کلاس رهبری خود را دارند. موجودیت چنین مفهومی در ارمنستان در حال دست و پا زدن است چرا که هر کدام از رهبران قبلی و فعلی (تر-پتروسیان، کوچاریان، سارگسیان، و پاشینیان) رقبای بالقوه را منزوی و تصویر بدی از آنها ترسیم کردند و این یک اشتباه بزرگ است اما می توان آن را رفع کرد. به مانند بسیاری از کشورهای کوچک، ارمنستان نیز فاقد یک راهبرد کلان است. این بدان معنی نیست که دولت پاشینیان نمی داند که دارد چه می کند، بلکه صرفا صحبت از درگیر شدن در یک حکمرانی معامله محور است و بدتر اینکه چون به راحتی هر چه تمام تر، روسیه مقصر از دست رفتن قره باغ کوهستانی و در نتیجه پاکسازی قومی قلمداد می شود، پاشینیان دارد نفوذ روسیه در ارمنستان را از طریق همسویی تدریجی با اردوگاه غرب، کاهش می دهد. من نیز همچون همه شهروندان ارمنستان، می خواهم دلایل موافق و مخالف این موضوع را بدانم.
بدون یک راهبرد منسجم، چنانچه جنگ منطقه ای رخ دهد، کما آنکه مرز با ترکیه باز باشد و معاهده صلح با آذربایجان به امضا رسیده باشد، ارمنستان چه خواهد کرد؟ معاهدات برگه کاغذی بیش نیستند.
Original link